-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 19:56
زمین دهانش را به اندازه تمام انسان های شرم زده از عشق باز کرد و من همچنان به چشمان آسمان خیره گشته ام تا تو بیایی... شیدا
-
برای دخترم
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 15:57
-
....
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 12:25
در من کودکی هست ایستاده بر بامِ خانه با دستهایِ باز با میل وحشیانه به پرواز در من کودکی هست نشسته بر لب حوضی قدیمی زیرِ پلکهایش موجی از ماهی و دریا و ساحلی حقیقی در من یک کودک جسور از تهِ تاریکی خیز بر میدارد در آغوش میگیرد کسی را که از تنهایی ترس دارد کسی را که اندوهِ چشمهایش را هیچ کس دیگر ندارد کودکی که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 11:10
دچار باید بود دلی که هوای آزادی دارد باید به پایش عشق بست .... شیدا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 11:06
دلگیرم از دست دلی که به پای هر لبخندی گیـــــــــر می کند.... شیدا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 10:41
یادم باشد , همیشه روزگارم به یک پاشنه نمی چرخد هر روز دری تازه به روی تنهایی ام گشوده می شود ... شیدا
-
جنگ
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392 10:52
زمانی نه چندان دور وقتی هنوز آلوده به پلیدی دنیا نبودیم و دل هایمان معصومیتی کودکانه داشت در پس هر خنده سادگی را معنا می کردیم و تفاوت بین دوزخ وبهشت را نمی دانستیم تمام لذتمان بازی جنگیدن های کودکانه بود گلوله هایی که صدای بنگ هایمان شلیک می شدند و کودکانی که دست ها برقلبشان تیر خورده , چه استادانه می مردند و سربازی...
-
حس زندگی
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1392 14:22
همین حس خوب بودنت هر چند که نباشی ضمانت می کند تا آخر عمر زندگی عاشقانه ام را همین شمعدانی های پشت پنجره هوای بهار و جنگل شمال همین تنهایی و سکوت دور از هیاهوی روز مره گی رفتن به خلسه طبیعت سبز و آرامشی که تا تک تک سلول هایم نفوذ میکند دیگر نه دلتنگ آمدنت هستم و نه بی تاب رفتنت چرا که با خیالت آرامم....!!!! شیدا 92/6/5
-
ناقص الخلقه
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1392 12:15
نیمه دیگرم را در کجــــــــــــــای دنیــــــایم گذاشته ای که کـــــــــــــامل نمـــــــــــــــی شـــــــــوم خدایــــــــــا... من نصف و نیمه تمــــــــــــــــــام می شـــــــــــوم چه انســــــــــــــان ناقـــــــــص الخلقـــــــــه ای بـــــــودم ....... شیدا 92/5/31
-
بادکنک
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 17:46
روزی فرزندی داشتی بیشتر از هر اسباببازی دیگهای براش بادکنک بخر. ... بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد میده بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره... بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، و مهمتر از همه: بهش یاد میده که وقتی...
-
من سال هاست مرده ام !!!!
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 17:06
گره می زنم روزهای پاره پاره شده ای را که در پستوی خاطراتم خاک خورده اند آنجا هیچ چیز نیست هیچ چیز که حتی سری تکانده با حسرت از آن یادی کنم مقصری نیست قسمت من اما همین نبودنست نیستم آنچنان گه در دیروز نبوده ام نیستم آنسان که اکنون نیستم نیستم آنگونه که فردا نخواهم بود من سال هاست مرده ام ؟؟؟!!! شیدا 90/3/13 پ ن : هنوز...
-
ساده
جمعه 25 مردادماه سال 1392 19:32
دلم یک اتفاق ساده میخواهد دلی ساده که هیچ عاشقا نه ای را دشوار نکند ساده یگوید دوستم دارد ساده بگویم دوستت دارم ... شیدا 92/5/25 پ ن: گاهی چیز های ساده هم برات یه آرزو میشه شیدا....
-
غم دل
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1392 18:59
دلگیرم از تمام خاطرات به جا مانده در جانم از کسالت روز مره گی هایم که روز مرگی را برایم سوغات آورده است دلم گرفته است از تمام طلوع ها که هر روزش روز دیگر نبودنش را , به رخ احساسم می کشد این غروب های آخر هفته که غم نبودن ها نیامدن ها و نتوانستن ها دردلت تیـــــر می کشد و فقط حجم خالی دل را با پر کرذن چشمها می توان چاره...
-
ایمان را پرواز داده اند
دوشنبه 21 مردادماه سال 1392 17:07
اینجا در چمنزاران دنیا پرنده ای بر شاخسار ابدیت آواز میخواند در سبزه زاران این دیار نسیان زده درختان سر به فلک کشیده شاخه هایشان را برای لانه ی کبوتران ایمان ,در هم تنیده اند ....... درین جنگل مه گرفته از تردید و انتظار هر روز آفتاب سوزان حقیقت از پس کوه های پر غرورش طلوع می کند و درین چشم انداز ملکوتی حماسه ی...
-
دل آزرده گی
شنبه 19 مردادماه سال 1392 19:05
کسی رفته است و دلی را با خود برده ست سکوت و تنهایی و حجم لحظه هایی که بی دل گذشت و زندگی تکراری و حضور بیهوده ی بودن های اجباری و این لحظه های آرام گذر عمر که چگونه بی تابانه شتاب رفتن دارند و در آندم غوغای وابسته شدن وابسته به روزگاری که دل زده از دل های آدمیان گشته آآآآآآآآآی روز گار روزگار روزگار هر روز این روزگار...
-
تاوان
جمعه 18 مردادماه سال 1392 12:03
بی قراری دلم حکایت امروز و دیروز نیست سالهاست تنها تر از یک نخل سبک تر از یک برگ و تهی تر از حباب در مسیر باد به هر سو کشیده می شود بهانه ای برای پایان وجود ندارد جز نا شکیبایی دل و چه دلیل موهومی است برای عاقلان . . . . باید ماند ادامه داد رفت و گذشت باید به انتها رسید حتی اگر دلی نباشد تو مجبوری که بمانی بی دل بی...
-
مارمولک ها هم غصه می خورند
دوشنبه 14 مردادماه سال 1392 17:10
محبوب نه به میل خود آمده بود و نه به میل خود رفته بود.بعد به یاد مارمولک ها افتاده بود که به میل خود میدوند و می ایستند. بعد خواسته بود بداند که مارمولک ها هم غصه می خورند یا نه ... بعد آرزو کرده بود که مارمولک می بود و خود می دید که مارمولک ها غصه می خورند یا نه. و هر کسی را که دلش می خواست سیر تماشا می کرد.ناگهان به...
-
گور درد
شنبه 12 مردادماه سال 1392 23:53
می خواهم به قبرستان بروم و در آنجا قبری بکنم عمیق عمبق فبل از آنکه مرا در گور بگذارند بغض هایم را از حنجره درد ها را از سینه و سیاهی ها را از قلبم بیرون بکشم رویشان خاک بریزم و آنقدر بر سرشان بکوبم تا روزنه ای باقی نماند مبادا که برگردند بر سر این گور گل نمی گذارم بر آنها اشک نمی ریزم آنجا می نشینم تا باران بگیرد و...
-
دلتنگی
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 01:00
دلتنگ شده ام برای وقت هایی که نمی شنیدم دلتنگ شده ام برای زمان هایی که نمی فهمیدم دلتنگم برای ندیدن هایم دیده نشدن هایم برای شادی های کودکانه ام و گریه های بلوغ انه ام این روز ها عجیب دلتنگی می کنم . اصلا خوب که فکر می کنم می بینم دلم به هر بهانه ای می خواهد بگیرد می خواهد بگرید می خواهد غصه وغم داشته باشد انگار عاشق...
-
مفقود الاثر
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:21
دلت که گرفته باشد تمام دنیا را هم که داشته باشی برایت دلتنگی می آورد بغضی را که در گلو داری نه گریه های شبانه مرهــــــــم است نه فریاد دلخراش تمــــــــــام خاطرات غبار گرفته بگذار درد من در من بگرید بگذار رنج من در من بمیرد تمام خاطراتم را دفن کرده ام در گوری که جنازه ئی ندارد من سالهاست مفقود الاثر شده ام . . . ....
-
حباب
شنبه 5 مردادماه سال 1392 13:53
این روز ها دوست داشتن های بی سر و ته با هذیان های تکراری روز مره گی همچون حبابی ست که هر لحظه با تلنگر خیانت می تـــــــــــــــــر کد . . . شیدا
-
زن
جمعه 4 مردادماه سال 1392 00:40
زن و درد و هجوم خاطرات ترک خورده ی زندگی و ازدحام سکوتی که گوش دلتنگی هایش را کر می کند و پیاده رو هایی تنهایی و تصور سالهایی که زنده ای بدون اینکه زنده گی کرده باشی اکنون آواهایی ست که از دور او را می خواند غم پشت تحملش را شکسته است زمان , زمان رفتن است وقت دل کندن هنگامه ی جدا شدن در نگاهش اما عشقی ست جاری...
-
از من دور بمان
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 00:24
چطور می توانم این همه زندگی را بالا نیاورم وقتی می بینم , وقاحت تنفر این گونه خود را به وجاهت عشق سنجاق کرده ست چطور تاب آورم نفرت پلید ذهنی را که سعی دارد قلبی عاشقانه را به تصویر بکشد مو بر اندام خیالم راست می شود وقتی تصور می کنم تو بر میگردی ............... به تمام مقدسات عالم از من دور بمــــــــــــان 92/5/2 شیدا
-
بغض
سهشنبه 1 مردادماه سال 1392 23:57
بغض هایی که سالها فرو خورده ام میل فریــــــــــــــــــاد دارند امــــــــــــا به حرف نرسیده شکسته می شوند تا سکـــــــــــــوت تنها صدای فریـــــــــــــــادشان باشد و اشـــــــــــک مرثیه ای ست برای این بغض های چندین ساله ..... 92/5/1 شیدا
-
انتظار
شنبه 29 تیرماه سال 1392 18:35
تمام احســــــــــاس درونـــــــــــــــم را پیشکــــــــــــش غـــــــــــــــــرورت کرده ام تا روزگــــــــــــــــــــــارم استـــــــــــــجابت کــــند عاشــــــــــــــقی را و آمــــــــــدنت فــــــــــــرودی ست سنگــــــــــــین که شـــــــــــــــــــــــانه هــــــــــــــای دلـــــــــــــــــم را...
-
انتقام
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 00:44
و در میان تمام بودن ها و حضور ها تنهایی را برگزیدم تا انتقام دوست داشتنت را از دلم بگیرم.... شیدا ۲۳/۴/۹۲
-
شب
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 11:06
باز این شب و سیاهی تنهایی و صفا باز این دل و یکرنگی و انسان بی ریا بازم سکوت و سادگی و خواب آدما بازم منو هجرانی و رویای بی بقا این چشم اشکبار و دل مجروح و یک حریم امن تا روشنی صبح می توان گریه کرد تا خدا این آمدنم به کوی تو در نیمه های شب این هم تو و این محکمه این قلب بی گناه این سهو و خطای دل و این اعتبار تو این عمر...
-
دوست داشتن
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 11:54
تخم لق دوست داشتن را که در دلت می کاری تمام فصل ها به امید جوانه زدنش رشد کردنش میوه دادنش به انتظار نشسته ای غافل ازینکه اینروز ها عاشقی ها عقیم مانده اند....!!! شیدا ۹/۴/۹۲
-
تو...
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 18:42
برای بودن با تو ببین هر لحظه بی تابم برای با تو بودن من ببین از خود چه می سازم پر از نورم پر از روحم پر از رویای پرشورم پر از معنی پر از عشقم پر از آینده ای روشن همیشه پر شدم از تو خیال تو در آغوشم همه هستی من از توست منم با تو که من بودم ببین دنیا چه غوغا کرد من و ار تو جدا می کرد و تو رفتی و من ماندم هنوزم دل نوا می...
-
غم
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 02:31
غم از درون مرا متلاشی کرد کاهیده قطره قطره تنم در زلال اشک من پیشرفت کاهش جان را درون دل احساس می کنم من از تو بی نیاز تر از مردگان گور دیگر به من مبخش احساس دوست داشتن جاودانه را با سکر بی خیالی اعصاب خویش را تخدیر می کنم حمید مصدق