باز این شب و سیاهی تنهایی و صفا
باز این دل و یکرنگی و انسان بی ریا
بازم سکوت و سادگی و خواب آدما
بازم منو هجرانی و رویای بی بقا
این چشم اشکبار و دل مجروح و یک حریم امن
تا روشنی صبح می توان گریه کرد تا خدا
این آمدنم به کوی تو در نیمه های شب
این هم تو و این محکمه این قلب بی گناه
این سهو و خطای دل و این اعتبار تو
این عمر رفته بی دل و اعمال پر خطا
چشم امید و رحمت از آستان تو
یارب نظری کن بر روزگار ما
باز این منو شیدایی و این سیل بی امان
باز این دل و وجدان و این عشق بی زمان
شیدا
89/3/15