چیز هایی که همیشه می مانند

چیز هایی که همیشه می مانند

well i know' i know that somthings go but somethings never change like the way that i love you
چیز هایی که همیشه می مانند

چیز هایی که همیشه می مانند

well i know' i know that somthings go but somethings never change like the way that i love you

سراشیبی قبر


چشمم که به گورستان میافته در ان واحد دو حس متفاوته که میاد سراغم . یکی اینکه این همه سنگ قبری که اینجاست یه زمانی یه ادمی بود شبیه من تو این دنیا با کلی غم و غصه و شادی و فراز و نشیب زنده گی که حالا نیست و هیچی ازش نمونده تو این دنیایی که یه روزی مثل همه ما آدمای زنده الانمون بود یه بغض که میاد بیخ گلوم می چسبه جوری که آب دهنمو باید مثل یه قلوه سنگ قورتش بدم .....

و یه حس دیگه ست شبیه یه شادی شیطنت بار که من هنوز جای اونا نیستم هنوزم روی زمینم هنوز دارم نفس میکشم هنوزم دارم با هر بدبختی و خوش یختی که هست زنده گی میکنم ...


ولی داستان قبر از مرگ حسابش جداست ...هیچ وقت نشده به سراشیبی یه قبر نگاه کنم و پشتم نلرزه یه عرق سردی رو تنم می شینه زبونم خشک میشه و بی اختیار جسم خودمو داخل قبر تصور میکنم ...

من با قضیه مرگ کنار اومدم ولی هیچ وقت نمی تونم با قضیه خاک سپاریو تدفینم  کنار بیام ...


پ ن  : فکر کنم یه گورستان واجب شدم ...من و شب و امام زاده عبدالله و یه عالمه آدم شبیه خودم  در آینده ...



شیدا

93/5/16






نظرات 4 + ارسال نظر
نادم شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:56 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

بیا با هم رفت و آمد نکنیم !
مثلا وقتی می آیی نرو

مرسی

سرباز چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:41 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

من خیلی از مرگ میترسم....
دلم گرفت یهویی....
سر بزنید....وبلاگمون دلش براتون تنگ شده...

منم می ترسم ....

شادی پنج‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

همین مسیر را مستقیم برو
میرسی به یک دو راهی
یکی به من ختم میشود
و دیگری به ختم من

مهران شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ق.ظ http://30-salegi.blogsky.com

اون حس شیطنته رو من هیچوقت نداشتم ... در مورد قبر باید بگم هر وقت توی قبر گذاشتن کسی رو دیدم شدیدا به این فکر فرو رفتم که چی داره با خودش میبره اون دنیا؟ من قراره چی با خودم ببرم اون دنیا؟ بغل دستیم قراره چی ببره ؟ اون یکی قراره چی ببره؟ این یکی...دوستم ....اصلا اون دنیا چه شکلیه؟ همدیگه رو هم می بینیم؟
مثلا اون دنیا بالاخره من میفهمم شیدا چه شکلیه؟

تمام این سوالاتو منم دارررررم ولی نه وقتی داخل قبر رو می بینم بیشتر زمانیه که سنگ قبر رو هم گذاشته باشند
تولد....
وفات...
و دقیقا بعد از خوندن این قسمت تمام اون سوال هایی که گفتی توی ذهنم میااااد
ولی در مورد داخل گور و زیر خااااک بیشتر به جسم فکر مییکنم یه جورایی دلم براش میسوزه و نگرانشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد