تو را صدا کردم
میان روشنایی یک روز بهاری
که باد می آمد
و هوا گرم نفس های تو بود
تو را صدا کردم
با بغضی فرو خورده از دلتنگی
و بی رمقی دست های خالی
که هیچگاه آرامش بودنت را , برایم مضطرب نکرد
تو را صدا می کنم
و به زندگی گوش می دهم
به لمس خیال آغوشت که روان است بر بستر تنهایی من ...
و من هر روز ساعت ها
با چشمان باز رویا می بینم
تا شاید صدای قدم های تو , تعبیر تمام عاشقانه هایم شوند ...
شیدا
93/3/28
پ ن :
در کوچه باد می آید و این ابتدای ویرانی ست , آن روز هم که دست های تو ویران شدند
باد می آمد ...
عالی بود...
لمس خیال آغوشت که روان است بر بستر تنهایی من ...
سر بزن...
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ....
دسـت بـه “صورتـم” نـزن !
می تـرسم بیـفتـد نقـاب خنـدانـی کـه بـر چهـره دارم ...!
و بعــد
سیـل ِ اشـک هـایـم “تـــــــــــو” را بـا خـود ببــرد
و بـاز
من بمانم و تنهــــــایی …!
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!
یکماهه کم پیدایید...خوبی؟
ممنون
نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . .
عید سعید فطر بر شما مبارک
lمرسی . عید شما هم مبارک
سلام.
ممنون که وقت میزارین و این مطالب زیبا رو پیدا میکنید و اینجا مینویسید،واقعا استفاده کردم،خدا قوت.
براتون آرزوی سلامتی،موفقیت،شادی و خوشبختی دارم.
پیدا می کنم
راستش تا اونجایی که یادمه شیدام این مطالبو خودم نوشتم ...البته غیر از چند تا پست مشخص.
به هر حال ممنونم
خیلی وقته شعر نمیزاری....
اره دل خودمم تنگشه