امروز تمام ذهنم را بر روی وجدانم خالی کردم
لایه به لایه ی آن را مرور کردم
نبودن هایی بود عظیم از گذشته تا اکنون
حجم خالی تمام نبودنت
سنگینیی داشت که تا به امروز بر دوش احساسم می کشیدمش
.....
روزی آمدنت را ,به اندازه ی تمام آیه های مقدس
باور داشتم ....
تو
هیچ گاه نیامدی
و روزهایی که گذشت
و یادی که خاطری را خوش نکرد
صدایی که شعری نخواند
نگاهی که دلی را نلرزاند
شانه ای که تکیه گاهی نشد
تو نیامدی
و نیامدنت
تقدس تمام باورهایم را به شک آلوده کرد
ومن در تردید انتظاری استجابت نشده
به عشق کـــــــــــــــــا فــــــــــــــر شدم
شیدا
92/9/15
چقدر بده که آدم به عشق کافر بشه...
حجم خالی تمام نبودنت، خیلی تعبیر قشنگی بود.
خوشم میاد از نوشته هات.
خیلی به دلم میشینه.
lمرسی سرباز .تو لطف داری به من .
ازصدای گذرآب چنان میفهمی
تندترازآب روان عمرگران میگذرد.
زندگی رانفسی
ارزش غم خوردن نیست!
آرزویم اینست؛
آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست
چه آرزوی قشنگی ....
تو بی نظیری با احساس لطیف و دلنشین
سر نمیزنی دیگه؟!
یه کم شلوغم . ولی چشم حتما.
کاش باز هم معلمی بود و انشایی میخواست…
"روزگارت را چگونه میگذرانی؟"
دلم