چیز هایی که همیشه می مانند

چیز هایی که همیشه می مانند

well i know' i know that somthings go but somethings never change like the way that i love you
چیز هایی که همیشه می مانند

چیز هایی که همیشه می مانند

well i know' i know that somthings go but somethings never change like the way that i love you

...



مادرم بگذار سجاده ات کمی خاک بخورد..،
کمی جای دعا، شاملو را ممنوعه بخوان
بگذار اشک هایت
به جای چارقد، در تلخی فصل سرد فروغ سرازیر شوند..
شاید
خدای این روزگار
به شعر، بیشتر از دعا اعتقاد داشته باشد..


حمید رضا هندی


پ ن : یه رویایی که ارامش بسازه...

جشن خووبی بود 

ممنون 

 

پای رفتنم ...


همیشه یک پای رفتنم لنگ بوده است


به گذشته که نگاه می کنم 


می فهمم خیلی پیش تر ازین ها باید دلم را بر می داشتم و می رفتم 


و تو همیشه با استدلال های منطقی ات 


تمام معادلات احساسم را بر هم میزدی



رفتم تا به تو ثابت کنم 


که در تعریف عشق منطق هیچ دوتایی چهار نمی شود


تمام قانون های ارشمیدوس را هم که از حفظ باشی 


باید بدانی چیز هایی هست که ثابت نمی شوند 


ولی همیشه وجود دارند 


...


قرارمان باشد 


شصت سالگی


زیر آسمان همین شهر


زمانی که تنها دلیل عقلانی رابطه ی من و تو 


برای عشق بی حسابش جشن می گیرد


روزی که شاید رفتن غیر منطقی ام را فهمیده باشی



پای رفتنم دیگر لنگ نیست 



و احساسم را که هیچ گاه درکش نکردی 



محکم تر و استوار تر است 


از تمام قانون های به اثبات رسیده ی تو 


پای رفتنم دیگر لنگ نیست....



شیدا 

92/8/7


پ ن : در آستانه ی 36 سا لگی , این همه نیرو از شیدا بعیده ....

خودتو غافلگیر کردی شیدا 

تووووووو می تووووونی 

اگه نتونم مال وقتیه که راه دیگه ای هست ,وقتی هیچ راهی نیست فقط باید بگی. من می تونم ...

شعری برای خودم



 

این روزها شبیه هیچ فصلی نیستم

سرد ترین  احساسم را هم دوست دارم

پاییر باشد و باران

من باشم و رویایی از جنس آرامش

که در جنگل و مه و آتش هیزم

معنا می شود

و قهوه ای که هیچ وقت رویای پاییزیم را تلخ نمی کند ...



شیدا

6/8/92

 

پ ن: به مناسبت نزدیک شدن سالروز تولدم . هدیه ای به خودم .  دوست دارررم پاییز  دوست دارم شیدا . بی خیال تمام دوست داشته نشدن ها ... 

سرد مانده ام



سرد مانده ام سرد , از تمام سرگشتگی های این دنیا 


سرمای تنهایی و سکوتی که روحت را یخ زده 


و گرمی هیچ حضوری 


احساست را ذوب نمی کند 


گرمای حس دوستانه ای می خواهم 


با کمی چاشنی معرفت...



شیدا

92/6/15

تهران_ 

باید رفت ... هر چه زودتر باید رفت...

...

 


انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می کند.
هیچکس یکباره معتاد نمی شود
یکباره سقوط نمیکند
یکباره وا نمی دهد
یکباره خسته نمی شود، رنگ عوض نمی کند، تبدیل نمی شود و از دست نمی رود
زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد
و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می کند.

قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت

چهل نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی

...

 
عاشق که باشی‌ ، قلبت همیشه بازیچه ی تزلزلِ زجر آورِ آدم‌ها در بودنشان است
حضور‌هایی‌ آنچنان زودگذر
مثلِ فاصله ی درد تا مسکن و تسکین تا حمله یِ بعدی
همیشه در حیرتم ، از آلودگی‌ِ قلب‌های مهربان , به استمرار در انعطاف

نیکی‌ فیروزکوهی

 

...

 

ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ..
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ...

"ﺍﻳﻠﻬﺎﻥ ﺑﺮﮎ"

...

 


ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺭﻭﺗﺮﻳﻦ ﻗﻠﻌﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ‍ﮊﺭﻑ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﻳﺎﻫﺎ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﻃﻦ ﻳﻚ ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﻫﺎ ﺷﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ...

ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩﻱ